فصل اول - قسمت نهم - مقیاس پذیری (اسکیل آپ)

میلاد بختی - مدیرعامل و بنیانگذار کاربوم

آرمان صفایی: سلام. آرمان صفایی هستم. با قسمت جدید ویدئوکست شعاع خدمت­تون هستیم در استودیوی پارک علم و فناری شریف؛ و با حمایت پارک. تو این قسمت مهمان گفتگومون میلاد بختیه مدیرعامل و بنیان­گذار در کاربوم که دعوت ما رو پذیرفتند خدمتش باشیم دربارۀ رشد و مقیاس­پذیری با تعریف خود میلاد آشنا بشیم و از […]

مقیاس پذیری (اسکیل آپ)
پادکست
ویدئوکست
بخش اول

آرمان صفایی:

سلام. آرمان صفایی هستم. با قسمت جدید ویدئوکست شعاع خدمت­تون هستیم در استودیوی پارک علم و فناری شریف؛ و با حمایت پارک. تو این قسمت مهمان گفتگومون میلاد بختیه مدیرعامل و بنیان­گذار در کاربوم که دعوت ما رو پذیرفتند خدمتش باشیم دربارۀ رشد و مقیاس­پذیری با تعریف خود میلاد آشنا بشیم و از چالش­هایی که تو این مسیر داشتند بشنویم. امیدوارم براتون جذاب باشد.

سلام میلاد جان!

میلاد بختی:

سلام وقت شما بخیر. مرسی که دعوت کردید

آرمان صفایی:

ممنون از شما دعوت ما رو پذیرفتید خیلی خوشحال شدم از دیدنت. خب خیلی سریع شروع بکنیم از خود میلاد بختی خیلی کوتاه بپرسیم ازش چی کار کرده؟ از کِی کاربوم رو شروع کرده؟ قبلش چی کار می­کرده؟ و بعد بریم سراغ کاربوم.

میلاد بختی:

من واقعیتش بخوام برگردم مدیریت خوندم سال 85 اومدم تهران دانشکده مدیریت دانشگاه تهران و درسم رو تو همین حوزه ادامه دادم. سل 88، 89 بود که کم­کم کار اجرایی رو شروع کردم از اواخر دوره کارشناسی با پروژه­های حوزه منابع انسانی که البته تو شرکت­های بزرگ بود پروژه­هایی که دانشگاه تهران می­گرفت و ما درگیرش می­شدیم مثل پالایشگاه اصفهان، سیمان داراب و جاهای دیگه. بعد از اون یه مدتی ثابت کار کردم توی سازمان همکار سیستم بودم یه یک سالی و میشه گفتش که مسیرهای مختلف رو تست کردم نهایتاً به این نتیجه رسیدم که ترجیح میدم توی شرکت کوچیک ولی با فرایندی که بتونیم یه اثری بذاریم شاید راحت­ترم حالم بهتره واسه کار کردن. این شد که نهایتاً سال 95 ما استارت کاربوم رو زدیم که البته اون موقع اسمش تلنت­یاب بود و سال 97 تغییر نام داد تغییر برند داد به اسم کاربوم. این کلیتش.

آرمان صفایی:

ما پس کاربوم رو از سال 95 داریم با اسم تلنت­یاب؛ لیست شغل؛ لیست آگهی شغلی؛ با این شروع کردید؟

میلاد بختی:

نه اتفاقاً job board نبود کاربوم قرار بود که یه career coaching system (سیستم توسعه مسیر شغلی) باشه با محتوا شروع کردیم یه بلاگ وردپرس بود

آرمان صفایی:

بیشتر سمت کارجو

میلاد بختی:

بله بله بله اصلاً با این اپروچ که کارجو رو بیشتر باهاش در ارتباط باشیم تا کارفرما. اول صرفاً یه دونه بلاگ بود که مقاله منتشر می­کردیم تو حوزه soft skill برای این که دامنه رو فعال بکنیم و پلن­مون رو به مرور کامل­تر. بعد از یه مدتی تست­های روان­شناسی اضافه شدند برای این که آدم­ها بهتر خودشون رو بشناسند و بعد از اون بحث پروفایل شخصی داشتن و job board اضافه شد به سرویس­های کاربوم.

  • آرمان صفایی:

یعنی این استراتژی ورود به بازارتون از بلاگ شروع کنید یا نه اولش می­خواستید فقط یه بلاگ داشته باشید؟

میلاد بختی:

فقط می­خواستیم باشه آره یعنی فقط می­خواستیم باشه و این ایده داشت پخته می­شد. بحث این بود که بخش عمده بیزینس­هایی که تو این فضا فعالیت می­کنند ساید سازمان­ها هستند و دارند به سازمان­ها سرویس میدن کارجو خیلی محتوای کافی در اختیارش نیست چه برای شناخت خودش چه برای توسعه مهارت­هایش. این رو استارت ولی می­دونستیم که یه بخشی از این کار باید شرکت­ها باشند و معرفی فرصت­های شغلی­شون. به مرور این­ها اضافه شد بخش­های مختلف به­ش. صرفاً نمی­خواستیم بلاگ باشه ولی می­دونستیم که با محتوا ما خودمون رو باید معرفی بکنیم به مخاطب­مون چون بودجه خیلی جدی برای مارکتینگ کردن نداشتیم تو اون موقعیت.

صفایی:

خیلی خوب. ما پس 95 رو این­طوری شروع می­کنیم که بلاگ داریم فیچر بعدی کِی میاد؟ اون موقعی که می­تونی اسمش رو بذاری یه پروداکت.

بختی:

از زمانی که تست­های روان­شناسی اومد. تست­های روان­شناسی فکر می­کنم به فاصله 3، 4 ماه اضافه شد روی وبسایت و ترافیک خیلی جدی­ای آورد. بعد دیدیم که اِه! مردم دوست دارند خودشون رو بشناسند share می­کنند در موردش صحبت می­کنند و ما تعداد تست­ها رو بیشتر کردیم با کمک دانشگاه علامه تست­های نُرم­شدۀ بیشتری آوردیم تو دل سیستم دیدیم خود سازمان­ها برای فرایند انتخابشون دوست دارند از این تست­ها استفاده بکنند تبدیل شد به یه سرویس سازمانی در کنار این که به افراد داشت کمک می­کرد برای شناخت بهتر خودشون و به مرور فرصت­های شغلی هم روی کاربوم گذاشته شد که حالا البته میشه گفت که اون موقع اسمش تلنت­یاب بود job board شکل گرفت. میشه گفت بلاگ، آزمون­ها و بعد بحث معرفی مشاغل سه­تا استیت اولیه بودند که ما گذروندیم تا این که یه تعداد قابل قبولی مخاطب داشتیم فکر می­کنم بعد از این سه­تا سرویس ما حدود 150 هزار یوزر ثبت نام شده داشتیم تو خود کاربوم.

صفایی:

تا اینجای داستان ما این­جوریم که به اقتضای زمان داریم اون چیزی که فکر می­کنیم از ما انتظار میره اضافه می­کنیم یا نه پلن کرده بود این­ها پلن شده بود که من اول بلاگ بعد تست روان­شناسی بعد job board

بختی:

واقعیتش نه چون اصلاً ما برای تست روان­شناسی جایگاه خیلی خیلی جدی در نظر نگرفته بودیم تو مرحله اول ولی شدت استقبالی که اتفاق افتاد باعث شد که ما تعدادش و کیفیتش رو بیشتر بکنیم تا الان هم که داریم صحبت می­کنیم فکر می­کنم بالای 8 میلیون بار آزمون موفق توی پلتفورم اتفاق افتاده رو تست­ها؛ بنابراین بعضی جاها می­دونستیم که اون پلتفرمی که تو ذهن­مونه بخش­های مختلفی داره شناخت توان­مندی، در حقیقت توسعه توان­مندی و وصل شدن به بازار کار؛ ولی تقدم، تأخرش بسته به اون فیدبکی بود که از بازار می­گرفتیم و هر جایی که جواب بهتری می­گرفتیم ما روش تمرکز بیشتری می­ذاشتیم.

صفایی:

خب اینجا تو ذهنت این بود که قراره job board باشید؟

بختی:

بله بله

صفایی:

ولی سمت کارجو تمرکز بیشتر؟

بختی:

بله

صفایی:

پس مسیر مأموریتی که تو ذهنت بود هستیم هنوز؟

بختی:

بله دقیقاً تو همون مسیریم هنوز هم تو همون مسیریم سرویس­های دیگه­ای هم بعداً اضافه شد و حذف شد با همین رویکرد بخش آموزش جدی­تر شد با اضافه شدن وب­یاد ولی فریزش کردیم یا یه بخش داشتیم برای معرفی ایونت­ها که اون هم با توجه به این که تیم­مون تیم خیلی کوچیکی بود و فعالیت­هامون رو غیرمتمرکز می­کرد فریزش کردیم یعنی چیزهای مختلفی توی سه چهار سال اول تست کردیم که توی این مسیر باشه آدم­ها بیان اینجا. محتوایی در اختیارشون قرار بگیره که خودشون رو بهتر بشناسند و توان­مندتر بشن و بعد معرفی بشن به شرکت­ها. ما هم پروفایل کامل­تری از آدم­ها داشتیم برای معرفی کردن به سازمان­ها و این برای سازمان­ها جذاب­تر بود یعنی یه اتفاقی بود که صرفاً برای کارجو مفید نبود کارفرما هم با داده­های بیشتری می­تونست تصمیم بگیره برای این که یه نفر رو انتخاب بکنه یا انتخاب نکنه.

صفایی:

الان بخوایم برای اون­هایی که شاید کمتر آشنا هستند کاربوم رو تعریف کنی الان کاربوم چیه؟

بختی:

الان کاربوم همون career coaching system با بخش­های مختلف که تو حوزۀ توان­مند…

صفایی:

زیر دیپلم­تر همین رو میگی؟

بختی:

ببینید یه روزنامۀ همشهری آنلاین نمی­خواستیم باشیم که بگیم ما یه لیستی از فرصت­های شغلی داریم آدم­ها بیان و انتخاب کنن و بعد اپلای کنن و مسیرشون بره جلو. چون گروه مشاغل تخصصی رو در حقیقت جامعۀ مخاطب ما بود و جامعۀ هدف ما بود حس می­کردیم این­ها از بعد از این که وارد محیط کار میشن از دانشگاه نیاز دارند به یه­سری محتوا؛ پس برای این باید یه­سری متریال توی خود وب­سایت باشه دوست دارن خودشون رو بهتر بشناسن و سازمان­ها این­ها رو بهتر بشناسن تست­ها باشه و یه تعداد فرصت شغلی که از توش انتخاب بکنن. یا ابزاری وجود داشته باشه براشون که خودشون رو بهتر معرفی کنن مثل رزومه­ساز که یکی از پروداکت­های اولیه بود که دقیقاً بعد از میشه گفتش که تست­های روان­شناسی حد فاصل اون تا این که job board بیاد بالا ما گفتیم خب رزومه­ساز فارسی خوب وجود نداره رزومه­ساز و هر سرویسی که کمک بکنه این­ها بهتر خودشون رو بشناسند و وصل شن به سازمان­ها برای کار کردن و اشتغال. این­ها میشه مجموعه سرویس­های کاربوم. به مرور شاخه­های مختلفی هم گرفت مثلاً سمت سازمانی هم سرویس­هایی رو توسعه دادیم که انتخاب­های بهتری داشته باشند که حالا بعدتر در موردش صبحت می­کنم

صفایی:

گفتی بعدتر من هم انداختی تو این که می­خواستم اتفاقاً من الان بیام جلو بگم الان کاربوم امروز رو برای ما تعریف کن برمی­گردیم دوباره… کاربوم امروز یعنی در چه جایگاهیه؟ هر چیزی که به ما کمک می­کنه جایگاه فعلی­اش رو بهتر بشناسیم سهم بازار و این­ها هم تو بخش آگهی شغلی، هر چیزی که به ما کمک می­کنه بهتر بشناسیم

بختی:

من چند تا عدد کلی رو فقط بخوام بگم در مورد اندازۀ کسب و کار آنلاین کاربوم 1 میلیون و 300 هزار نفر الان عضو داره و اون سمت هم بالای 17 هزار تا سازمان تو این مدت باهاش همکاری کردند ثبت نام کردن و خواستن از خدماتش استفاده بکنند. این دوتا عدد اصلی که وجود داره در مورد وضعیت فعالی کاربوم.

صفایی:

17 هزارتا سازمان sign on کردن

بختی:

بله بله و 1 میلیون و 300 هزار نفر هم کارجو ثبت نام کردن توی پلتفرم.

صفایی:

چیز دیگه­ای اضافه نمی­کنی؟

بختی:

مثلاً فرصت­های شغلی که فعلاً الان وجود داره بالای 6 هزارتا آگهی شغلی الان فعاله رو پلتفرم. در موردش شرکت­هایی که ما تعامل بیشتری باهاشون داریم محصول آخر ما ATS کاربوم بود برای 100 تا شرکتی که نرم­افزار استخدام­شون یا اپلیکشن اصلی استخدام­شون شده کاربوم که قاعدتاً شرکت­های بزرگی هستند که جذب بالایی دارن و ترنور نیروی بالایی هم ممکنه داشته باشند یا در حال رشدند و آگهی­های فعال زیادی دارند این هم میشه گفت بخش آخر خدمات ما است که سمت سازمانی رو یه ذره توسعه دادیم.

صفایی:

خب امروز ما یه سایت کاروبوم داریم که داره یه­سری امکانات محتوایی میده به کاربرهاش برای این که خودشون رو بهتر بشناسند از جمله تست روان­شناسی محتوا آموزشی و رزومه­ساز و فیچرهای کوچیک کوچیک این­طوری برای سمت کارجو. سمت کارفرما به جز این که آگهی شغلی­شون رو می­تونند لیست بکنند و این­ها ATS یا سامانه

بختی:

مدیریت رزومه­ها بهش بگیم

صفایی:

مدیریت رزومه­های سمت سازمانی هم اصلی­ترین سرویس­هاتون سمت سازمان

بختی:

بله حالا سازمان­ها تو این ATS یه­سری قابلیت­ها دارند دیگه مثلاً آزمون­ها رو برای فرایند جذب­شون هم دارن استفاده می­کنند یعنی اگر ما تست دیسکو داریم این تست داره هم به کارجو کمک می­کنه برای این که خودش رو بهتر بشناسه هم به سازمان برای این که انتخاب بهتری داشته باشه و این­ها تو ATS یکپارچه شده یعنی فرایند مدیریت رزومه از زمانی که وارد سازمان میشه تا مرحله استخدام به اضافه ابزارهایی مثل تست­های روان­شناختی برای این که جذب بهتری داشته باشند.

صفایی:

خب باز برگردیم عقب؛ اینجا بودیم که ما انگار شاید خیلی به اون معنا MVP اینا نداشتیم درسته؟ قبل از ما هم چندین­تا شرکت بودند که لیست آگهی شغلی داشتند ما هم با یک استراتژی خاص­تری سعی کردیم اون­ها رو اضافه کنیم البته با سگمنت مشاغل تخصصی­تر و این­ها و یه میزان خوبی هم کارور گرفتیم بعد چی میشه؟ بعد اصلاً تا همین جاش به نظرت چرا کاربوم هم جایی برای خودش باز کرد وقتی که ما مثلاً بازیگرهای چندین سال…

بختی:

بله 10 سال حداقل 15 سال قبل از ما فعالیت داشتند بعضی از هدرها تو این فضا. اصلی­ترین دلیلش این بود که دقیقاً همون چیزی که صحبت کردیم می­گفتند این پلتفرم­ها توسعه پیدا کرده برای کارفرما؛ یعنی فقط کارفرما رو داره می­بینه و سرویس میده به کارفرما. سمت کارجو نیازمندی­هاش کسی که تازه فارغ­التحصیل شده بود می­خواست وارد بازار کار بشه کمتر دیده شده بود توی حالا اون پلتفرمی که جدی­ترین پلتفرم بود تو سال 96. یه پلتفرم دو وجهیه دیگه کارجو/ کارفرما. سمت کارفرما سرویس­های خوبی توسعه پیدا کرده بود ولی سمت کارجو عملاً یه خلأیی وجود داشت و از همین خلأ و این کانتنت باعث شد هم کاربوم شناخته بشه هم معرفی بشه و هم ثبت نام بالایی بگیره توی این مدت.

صفایی:

تخمینی از سهم بازار ایران­تلنت، جاب ویژن، جاب اینجا خودتون نمی­دونم دیگه چه بازیگرهای قوی­ای هستند میگم تخمینی از سهم بازار و این­ها دارید؟

بختی:

چون سرویس­ها متنوع شده اتفاق جالبی که افتاد بعد از این که کاربوم تست­های روان­شناسی رو آورد پلتفرم­های دیگه هم به این نتیجه رسیدند یه بخشی از سرویس می­تونه این آزمون­ها باشه یا رزومه­ساز من یادمه که تو این پلتفرم­ها رزومه­ساز، پروفایل می­تونستند داشته باشند ولی یه ابزاری که تو بتونی رزومه رو بسازی و اصلاً بیرون از پلتفرم ازش استفاده بکنی وجود نداشت الان شده بخشی از سرویسی که این پلتفرم­ها دارند میدن. در نهایت داینامیکی که ایجاد شد سرویس­های مختلف شروع کردند به رقابت کردن با هم و می­تونم بگم تو بخش عمده­ایش کاربوم اولین بار این فعالیت رو شروع کرد. الان هم سهم بازار تو هر کدوم از این­ها متفاوته یعنی مثلاً اگر job board بگیم و تعداد آگهی یه وضعیت داره اگر میزان ساخت رزومه تو پلتفرم­های مختلف رو بگیم یه وضعیت داره اگر میزان استفاده از آزمون­های روان­شناختی رو بگیم یه وضعیت داره و سهم ترافیکی که این­ها می­گیرند به واسطه محتواشون یعنی متفاوت داره کار می­کنه و دیگه اون تعریف ساده­شده­ای که job board فقط باید باشه و یه تعداد آگهی تقریباً وجود ندارد میشه گفتش که چون هر کدومش یه داستانی داره سهم­ها هم متفاوت شده توش.

صفایی:

تخمینی ولی حساب کردن و این­ها هنوز…؟

بختی:

Overall چیزی وجد نداره که بگیم در مجموع چه اتفاقی داره می­افته.

صفایی:

بله ما بعد از این محصول­مون رو دادیم توی بازار و یکسری حالا سازمان­ها به خاطر وجود سمت کارجوی احتمالاً قوی و مثلاً غنی­تری که دارند از کاربوم استفاده می­کنند یکسری سازمان هم اومدن درخواست دادند که بتونند آگهی داشته باشند

بختی:

بله

صفایی:

این چیزی که تا اینجا من فهمیدم. بعدش چی میشه؟ چه جوری شما این رو سعی می­کنید بزرگ­ترش کنید؟

بختی:

از یه جایی به بعد دوتا سرویس به ما خیلی کمک کرد یه روش مارکتینگ ما در حقیقت و شناخته شدن کاربوم رزومه­هایی بود که تو کاربوم ساخته می­شد عملاً این­ها شده بودند کارت ویزیت­های کاربوم برای معرفی به سازمان­های بیشتر؛ یعنی اگر کارفرما تو پلتفرم­های دیگه­ای هم رزومه دریافت می­کرد با فرمت کاربوم داشت این رزومه­ها رو دریافت می­کرد و ما بعد از یه مدت می­دیدیم که ثبت نام سازمانی داریم بدون این که ساید B کار خیلی خاصی کرده باشه و این یه دلیل جدی شد برای این که شرکت­ها ما رو بشناسن و بگن خب ما داریم رزومه رو از این مسیر می­گیریم یعنی با این فرمت داریم احتمالاً مشابه این رزومه تو دیتابیس این پلتفرم وجود داشته باشه. میومدن ثبت نام می­کردن سرچ رزومه انجام می­دادن و آگهی­شون رو تعریف می­کردن؛ یعنی مسیر معرفی ما به سازمان­ها از سمت خود کارجوها بود روزانه چند صدتا رزومه ساخته می­شد و هر رزومه که ساخته می­شد برای چندین سازمان احتمالاً ارسال می­شد این باعث شد که سازمان­ها ما رو بشناسند و شروع بکنند به استفاده از خدمات. حالا وقتی اومدن تو دل پلتفرم ما ابزاهای دیگه­ای داشتیم در اختیارشون قرار بدیم باعث می­شد اینگیجمنت بهتری ایجاد بشه مثلاً گفتیم شما دارید فرایند استخدام رو پیش می­برید می­تونید از آزمون­های روان­شناختی هم استفاده بکنید. این هم یک cross sell ایجاد می­کرد هم یه اینگیجمنت بیشتر با خود پلتفرم کاربوم.

صفایی:

اون آزمون­ها که دیگه رایگان نیست؟

بختی:

نه آزمون­ها رایگان نیست

صفایی:

نه برای سازمان نه برای کارجو؟

بختی:

دوتا یا سه­تا آزمونی که ماهیت عمومی­تر و جنرال دارن رایگان­اند ولی بقیه آزمون­ها نه رایگان نیستند چه برای فرد چه برای سازمان.

صفایی:

من الان تو دل صحبت­هات اینو برداشت کردم که ما رزومه­ساز داریم و یکی از ابزارهای توسعه ما شده مثل مثلاً خیلی شرکت­های دیگه شاید این ابزارهای چنل free tools فکر کنم؟

بختی:

بله بله

صفایی:

این که ما با یه ابزار رایگانی سعی بکنیم که کاربر بیشتر بگیریم اون برات این کارکرد رو داشت؟ چرا آزمون­ها نداشت؟

بختی:

آزمون­ها رو ترافیک سمت C یا یوزر فردی رو خیلی بیشتر ایجاد می­­کردند ما 14 تا ابزار داریم 3 تا از این ابزارها رایگان­اند و 11 تاش هزینه­ای­اند. اون 3 تا ابزار رایگان که شناخته شده­تر هم هستند مثل تست  MBTI مثل تست هوش ریون، مثل تست شخصیت هارتمن ابزارهایی بودند که خیلی خوب وایرال می­شدند و یوزر رو می­اوردند تو دل پلتفرم. حالا میای تو دل پلتفرم می­بینی که خب یه تست شناخته شده دیگه­ای مثل دیسک هم وجود داره که مکانیزم تحلیل پیچیده­تری داره و واسش باید هزینه پرداخت بشه. پرداخت هزینه هم اتفاق می­افتاد و فروش از این سمت هم…

صفایی:

ولی همه این تست­ها همه­اش اتومات بود یعنی تو پنل بود؟

بختی:

بله بله

صفایی:

یه تحلیل مثلاً روان­شناس نداشت؟

بختی:

نه نه نه ولی تفاوتی که با بقیه ابزاها شاید داشت تو اون مقطع این بود که تحلیل­ها customize بود روی شخصیت یا ویژگی­های خود اون فرد. یعنی یه متن واحد به همه افراد داده نمی­شد. متناسب با وضعیت مثلاً هوش هیجانی باران متناسب با وضعیت شاخص­های مختلف داینامیک متن تغییر می­کرد و وضعیت خود فرد رو در حقیقت واسش تشریح می­کرد. این باعث می­شد ارتباط بهتری باهاش بگیرند.

صفایی:

متوجه شدم. خب گفتی که پس سازمان­ها خودشون ثبت نام می­کردند و ما هم سعی می­کردیم راضی نگه­شون داریم  دیگه. ما هم سعی می­کردیم یه پنلی به­شون بدیم و آزمون روان­شناسی و دیگر فیچرهایی که پیشنهاد احتمالاً به­شون دادید. سمت سازمان­ها هم پنل توسعه داده بودید دیگه؟

بختی:

بله یه دونه پنل بیسیک بود که کارهای اولیه تعریف آگهی و گرفتن رزومه و سرچ رزومه توش اتفاق می­افتاد به اضافه این که آزمون­های روان­شناسی تخصیص داده بشه و نتیجه­اش بیاد تو پنل. این میشه گفت هسته اولیه اون ATS بود که تو سال 1400 ما به عنوان یه سرویس مجزا بعداً روش کار کردیم و توسعه­اش دادیم و قابلیت­هاش رو خیلی خیلی خیلی بیشتر کردیم

صفایی:

ما تا سال 400 کاربوم رو همین داریم که فقط همین رو سعی می­کنه توسعه بده

بختی:

بله

صفایی:

یعنی مثلاً از این طرف با یکسری استراتژی­هایی احتمالاً از جنس محتوا، از اون طرف هم با همین ابزارها و احتمالاً باز بازاریابی B2B

بختی:

خیلی کم بازاریابی B2B واقعاً کم؛ چون تیم کاربوم تا انتهای سال 98 متوسط 7 تا 8 نفر بود و ما تیم فروش خیلی مشخصی نداشتیم تیم مارکتینگ خیلی مشخصی نداشتیم بیشتر شخص بود که کارها رو انجام می­دادند. از سال 1399 که ما شرایط بزرگ کردن تیم رو داشتیم به واسطه جذب سرمایه لاین فروش B2B مون و این ارتباط گرفتن با سازمان­هامون، مراقبت از مشتری­مون خیلی خیلی جدی­تر شد و تأثیرش رو تو این 2 سال داریم می­بینیم.

صفایی:

راجب این جذب سرمایه هم به ما بگو و درصد رشدهایی که تو همین 4 سال، 5 سال طی کردین

بختی:

ببینید ما اون چیزی که داره اتفاق می­افته تو کاربوم توی این چند سال گذشته به جز سال 97 که سال خیلی خیلی سختی بود برا ما؛ سالی بود که هم­زمان Rebrand کردیم از تلنت­یاب اومدیم رو کاربوم و ما فکر نمی­کردیم این­قدر تبعات داشته باشه. 2 سال کار کرده بودیم یوزر ما رو به اسم تلنت­یاب می­شناخت و ما فکر می­کردیم خب با یه Redirect کردن دامنه اتفاق افتاده دیگه فردا می­فهمن ما کاربومیم. در صورتی که این نبود. 6 ماه تا 9 ماه طول کشید که دوباره برند انگار جا بیفته برند کاربوم. یه ری­استارت بود وسط فرایند رشدمون؛ و بحث تحریم­هایی که اتفاق افتاد و بازار یه ذره شرایطش شرایط عجیب غریبی شد به جز سال 97 ما حداقل هر سال سه برابر بزرگ کردیم تو این مدت و این اتفاق بعد از 97 هم دوباره تکرار شد یعنی 98 سه برابر 97، 99 و 1400 هر سال بالای سه برابر داره بیزینس رشد می­کنه.

صفایی:

هم­چنان هم همین­طوره؟

بختی:

هم­چنان هم همین­طوره تو 1401 حتی فکر می­کنم شدتش داره بیشتر میشه 2 ماهش گذشته البته.

صفایی:

این جذب سرمایه هم…؟

بختی:

جذب سرمایه دقیقاً توی سال 98 اتفاق افتاد بعد از این که سال 97 رو دیگه هر طور که بود گذروندیم و با هر سختی و مشقتی؛ تو 98 گفتیم اگر بخواد مسیر بیزینس مسیر درستی باشه ما باید یه جذب سرمایه داشته باشیم و شروع کردیم رشد دادن عددهای فروش توی بهار و تابستون 98 توی پاییزش شروع کردیم به مذاکره با سرمایه­گذار ولی هم­زمان شد با اتفاقاتی مثل آبان؛ حالا جالبه که اون دوره اصلاً ما آره دیگه توی آبان 98 ما هاست­مون خارج از کشور بود یه هفته دان شد سایت. هم­زمان هم داشتیم با سه­تا سرمایه­گذار مذاکره می­کردیم نهایتاً اتفاق خوب تو زمستون افتاد؛ تو زمستون 98 ما به جمع­بندی رسیدیم و شروع سال 99 مون با جذب سرمایه بود که توسط یه angel investors آقای کلاهی اتفاق افتاد در حقیقت.

صفایی:

بعدش راند دیگه­ای جذب دیگه­ای؟

بختی:

نه راند جدی­ای نداشتیم. ممکنه مثلاً بیریج خیلی ریزی اتفاق افتاده باشه ولی راند جدی­ای که بگیم راند بعدی جذب سرمایه ما بوده نه.

صفایی:

ما پس تأمین منابع­مون و هزینه­هامون بیشتر داره با درآمدهای خودمون انجام میشه؟

بختی:

بخش عمده­اش بله با درآمدهای خودمون مخصوصاً از سال گذشته

صفایی:

آگهی احتمالاً جدی­تر و بعد آزمون­ها تا حدی

بختی:

آگهی، آزمون­ها و توی یک سال اخیر به صورت معناداری ATS.

صفایی:

ما در این سه برابر شدن­هایی که میگیم در واقع اون جذب سرمایه – آیا درست فهمیدم؟ – نقش جدی به نظرت نداشته؟

بختی:

چرا نقش جدی داشت دیگه چون عددها هر چقدر بزرگ­تر میشن سه برابر شدن­شون سخت­تر میشه دیگه. ما باید سرویس لاین­های جدیدی اضافه می­کردیم که اون سه برابر رو کاور بکنه. برا همین توی سال گذشته ATS اضافه شد و اگر ATS اضافه نمی­شد شاید اون سه برابر شدن اتفاق نمی­افتاد

صفایی:

قبلش؛ قبل 400 باز دارین سه برابر سه برابر رو تکرار می­کنین؟

بختی:

آره به جز سال 97 بقیه سال­ها سه برابر داره اتفاق می­افته. چون بازار کشش داره و جا داشت برا رشد کردن و ما هر چقدر که عددها بزرگ­تر میشن قاعدتاً سه برابر شدن معنادارتر میشه. برا همین سرویس­های جدید یا میشه گفت بسکت سایز بزرگ­تر به مشتری فروختن، این نقشش پررنگ­تر میشه توی سال­های بعد؛ و نکته­اش اینه که ما چون صنعت­مون توش رقابت وجود داره روی یه­سری از سرویس­ها نمی­تونیم تورمی افزایش قیمت اعمال بکنیم یعنی اون سه برابرها تا قبل از امسال هیچ نقشی توش تورم نداشته یعنی افزایش قسمت تورمی ما نداشتیم توی در حقیقت سرویس­هامون؛ علتش هم اینه که چندتا پلیر دارند فعالت می­کنند و ترجیح این نیست که قیمت­ها رو خیلی ببریم بالاتر؛ خود بیزینسه که داره سه برابر رشد می­کنه در حقیقت.

صفایی:

سال 400 چی میشه که به دنبال یک سرویس جدید میریم؟

بختی:

برای بزرگ­کردن در حقیقت متوسط درآمدمون به ازای هر مشتری سازمانی در حقیقت باید یک سرویس جدید میوردیم که عددهاش متفاوت بود از عددهای Job board چون هزینه هر آگهی هزینه خیلی معناداری نیست. از اون طرف یه نیاز جدی هم به این ابزار وجود داشت تو بازار و سرویس­هایی که موجود بودند خیلی خوب این نیاز رو میت نمی­کردند. نشونۀ جدی­اش هم این بود که بعد از لانچ محصول یه تعداد زیادی از مشتری­هایی که داشتن از سرویس دیگه­ای استفاده می­کردند تو این زمینه مایگریت کردن یا مهاجرت کردن رو سرویس­ ATS کاربوم و این sign رو به ما رسوند که اگر همین بازار بزرگ نشده یا تعداد زیادی شرکت درگیرش نشدند یه دلیلش می­تونه این باشه که سرویس باکیفیتی شاید هنوز تو این زمینه ارائه نشده چون پیچیدگی­های بالایی داشت ارائه ATS. یه سس یا نرم­افزار تحت وبه که نیازمندی­های سازمان­های مختلف رو باید بتونه خوب برآورده بکنه یه سازمان سایزش بزرگه یه سازمان سایزش کوچیکه یکی پراکندگی جغرافیایی داره یکی نداره و همه این­ها باید به­ش جواب داده بشه در عین این که سیستم، سیستم ساده­ای باشه و نیاز به آموزش­های خیلی جدی و پیچیده وجود نداشته باشه براش. مجموع این اتفاق­ها ما به این نتیجه رسیدیم که بنچ­مارک خوب تو دنیا وجود داره که به یه تنوع بالایی از شرکت­ها داره سرویس میده شروع کردیم بررسی کردنش و در حقیقت توسعه دادن سیستم.

صفایی:

ما انگار با ATS داریه یه منحنی دومی را تجربه می­کنیم تو کاربوم؛ اگر موافقید؟ پس دوباره بگیم که آیا این هم یه MVP داشت یه محصول اولیه دادیم تو بازار؛ بعد پروداکت مارکت فیت این هم برامون توضیح بده چه جوری اتفاق افتاد؟ اگر فکر می­کنی که هنوز، اگر اتفاق افتاده به نظرت؛ البته یک لحظه که نیست میگم اگر فکر می­کنی تو این مسیر…

بختی:

تو مسیر این اتفاق. این موج دوم برا این بود که ما روی بخش فردی­مون خوب کار کرده بودیم و باید الان برای راه انداختن و بزرگ کردن پلتفرم دوباره دو سمت رو درگیر می­کردیم یعنی سمت کارجو با محتوای کاربوم درگیره، با رزومه­ساز کاربوم درگیره، با تست­هاش درگیره و ورودی خوب و ارگانیکی داره میاد تو پلتفرم؛ باید یه سرویس متمایزتر سمت سازمان­ها ارائه می­کردیم که در حقیقت یه لایه بالاتر خوشحال­شون بکنه. ATS یه بخشش متوسط درآمد به ازای هر مشتری بود یه بخشش هم نیازی که عرض کردم خدمتت. می­دونستیم نیاز وجود داره اندازه بازار رو خیلی شفاف نبودیم حس می­کردیم بیشتر و بزرگ­تر از اینه؛ اما با توجه به وضعیت موجود بازار شاید هم­چین قضیه­ای خیلی ملموس و شفاف نبود مثلاً شما فرض کن زمانی که خودتون بیزینس رو توی تریبون شروع کردید اگر فکر می­کردید که پلیرهای قبلی، کل اون بازار رو در حقیقت گرفتن یا در حقیقت سرویس خوبی دادن شاید خیلی جذاب نبود که اصلاً وارد این حوزه بشید در صورتی که وارد شدید و دیدید که چقدر ظرفیت بزرگ­تری داره از اون چیزی که قبلاً داشته توش کار می­شده؛ این اتفاق در مورد ATS هم افتاد. ما برداشت­مون این بود که نیاز وجود داره نیاز جدی­ای هم هست جذب و استخدام داره هی سخت­تر و سخت­تر میشه از اون طرف دکمه استخدام سازمان­ها دیگه دائم روشنه. یه زمانی سازمان­ها روشن خاموش می­کردن یعنی سه ماه جذب می­کردند نه ماه کار می­کردن ولی با این ترنور بالای نیرو، این بحث مهاجرت و اتفاقات باعث شد که دکمه استخدام توی شرکت­ها همیشه فعال باشه؛ این یه ابزار می­خواست ATS رو شروع کردیم develope کردن البته که این­ سری یه درس­آموخته داشتیم همه چیو خودمون نزنیم یا صرفاً متکی نباشیم به فرضیاتی که تو ذهنمونه اون MVP رو از روی یه best practice شروع کردیم توسعه دادن؛ یعنی فکر نکردیم که سازمان چی نیاز داره چی نیاز نداره رفتیم دیدیم دنیا داره چی کار می­کنه و سرویس لید تو این بازار چه فیچیرهای جدی­ای رو داره ارائه میده؟ در حقیقت بخش به بخش شرروع کردیم اضافه کردن و هنوز هم داره کامل میشه یعنی تعداد ریلیز ما روی ATS هفته­ای حداقل یه دونه آپدیت داره بعد از یک سال روی ATS می­خوره و فیچرها داره کامل­ و کامل­تر میشه بخش­های جدیدی هم داره به­ش اضافه میشه مثل ریفرال این خیلی نزدیک­تر بود به مسیری که نرماله واسه رشد یه محصول. دیدیم چه اتفاقی داره می­افته بخش­های اصلی­اش رو جدا کردیم بخش­های اصلی که جدا کردیم یه محصول اولیه آوردیم محصول اولیه قابل قبول بود برای یه تعداد شرکت باهاشون شروع کردیم مذاکره کردن. شرکت­های اولیه که اومدن اعتماد چون وجود داشت یه اعتمادی ما چند سال بود تو این بازار فعال بدویم نقطه صفر نبودیم این اعتماد وجود داشت شرکت­ها اضافه شدن هم­زمان با اضافه شدن شرکت­ها ما رشد توسعه محصول رو معنادار بردیم بالا؛ یعنی به چششون میومد که اِه! چقدر داره هر روز بهتر میشه. و این شروع کرد به یه اتفاقی از جنس این که به هم دیگه توصیه بکنن چون با یه کامیونیتی خیلی مشخص سروکار داشتیم. اگر توی job board یه طیف وسیعی آدم بودن که میلیونی بودن اینجا در مورد مثلاً 10 هزارتا، 15 هزارتا متخصص منابع انسانی داریم صحبت می­کنیم. اتفاق وایرال شدن فرد به فرد خیلی بهتر اتفاق افتاد و از زمستون دیگه در حقیقت متمایز شد محصول، تعداد درخواست دمویی که داره سمتش میاد و تعداد قراردادی که داره بسته میشه و میزان استفاده­ای که داره انجام میشه در ATS معنادار رشد کرده. خود رزومه­ای هم که توش به جریان افتاده معناداره. این نشون میده که پروداکت داره کار می­کنه. پارسال از روز اول تا انتهای سال ده برابر شد تعداد رزومه­هایی که توی ATS توی 7 ماه ده برابر شد و عددی که تو این 2 ماه محق شده به تنهایی دو برابر کل عدد پارساله و یه رشد نمایی رو داره میزان رزومه­ای که توی ATS کاربوم به جریان می­افته داره نشون میده. این میگه که محصول نه تنها فروخته شده بلکه داره ازش استفاده میشه و این sign جدی ماست برای این که ببینیم محصول تو مسیر درست خودش هست یا نه.

صفایی:

من اون چیزی که از صحبتت دریافت کردم اینه که پروداکت مارکت فیت ما کامل منطبق بر یک بنچ­مارکیه ما داریم یکی رو نگاه می­کنیم سعی می­کنیم مثل اون رفتار بکنیم یه کسی که احتمالاً تجربه چند ده ساله چندی ساله قبل از ما داره

بختی:

و یه تیم 400 نفره داره

صفایی:

خب من همین رو شاید آموخته مهم شاید این اپیزود اسمش رو شاید بشه گذاشت حتی میگم من چه جوری می­تونم این کار رو من هم انجام بدم وقتی یک پروداکتی رو تازه می­خوام شروع کنم حتماً هم می­دونم بنچ مارک داره حتی راجب اون بنچ­مارکه داکیومنت هم به میزان کافی هست مثلاً کیس استادی نوشتن اومدن بررسی­اش کردن نمی­دونم کار دانشگاهی روش شده باشه حتی یا نمی­دونم چندتا سایت این­جوری روش نوشته باشن بر فرض این اتفاق همۀ این­ها هم وجود داشته باشه من می­خوام بنچ­مارک بکنم از یک پروداکتی که الان اون چیزی که می­بینم چیزی نیست که شاید روز اولش بوده میگم این رو چه جوری می­فهمی که گام اولش چیه گام دوم چیه گام سوم چیه؟ یه راه اینه که من شاید بتونم به­ش ایمیل بزنم جواب هم بدن و مثلاً یا خودشون این­قد گزارش و داکیومنت تولید کرده باشن تو بلاگشون بتونم بخونم از روزهای اول­شون از کارهایی که کردن. غیر از اینا چی کار می­تونیم بکنیم؟ من باز صحبت خودم رو تکمیل بکنم ما الان رفتیم یه پروداکتی رو داریم می­بینیم که با یه نگاه ساده حداقل صدتا فیچر می­تونیم لیست بکنیم که این داره من باید کدوم­ها رو بردارم شروع بکنم؟ گام­هاش رو چه جوری تعریف کردی؟

بختی:

اولویت­بندی فیچرها دیگه در حقیقت. ببین هر سیستمی که داری در موردش صحبت می­کنیم یه­سری فیچرهای خیلی بیس داره مثلاً من تو کیس ATS بگم ما یه چیزی به اسم فانل جذب داریم که پایپ لاین جذب سازمانه. شما اصلاً نمی­تونی ATS داشته باشی که پایپ لاین نداشته باشه. با این تعریف میشه اصلاً ATS. کاری که ما کردیم توی در حقیقت سه ماه اول اون 5 تا 6 تا فیچر خیلی بیس رو با یه سادگی خیلی بالا و با یه روونی خیلی بالا آوردیم در اختیار مشتری گذاشتیم بعد می­دونستیم که اون 95 تای دیگه چه چیزهایی هستن. هم­زمان فیدبک هم می­گرفتیم از مشتری. انتخاب این که توسعه چه شکلی اتفاق بیفته ترکیبی از فیدبک مشتری بود و این که آیا این فیدبک مشتری توی بنچ­مارک وجود داره یا نه؟ بعضی وقت­ها مشتری یه نیاز خیلی خیلی خاص داره که ما می­دیدیم که اصلاً توی بنچ­مارک­ نیست اینو متوقفش می­کردیم. فیچری اولویت داشت که یک. از دل نیاز مشتری بیاد. دو. مشابهش توی بنچ­مارک ما وجود داشته باشه. اتفاق بدی که ممکنه اینجا بیفته و ما قبلاً تجربه­اش کردیم اینه که بنچ­مارک وجود نداشته باشه بعد از اون 5 تا 6 تا فیچر بیس شما کاستومایز کنی با نیاز خاص یه مشتری. این محصول رو بایاس می­کنه می­بره یه سمت دیگه. یا اتفاق بد دیگه این می­تونه باشه که شما حس کنی که این فیچر جذاب­تر یا قشنگ­تریه و ت بنچ­مارک وجود داره ذهنی شروع کنی اولویت­بندی اون 95 تا و بگی کدومش یک، دو، سه، چهار، پنج. اتفاق جذاب که توی ATS افتاد این بود که ما این 95 تا رو داشتیم ولی هیچ ولعی برای اول دوم کردن بعضی­هاش وجود نداشت چون بعضی­ها ماهیت تک بیشتری دارن، نمی­دونم خیلی آدم­ها حس بهتری نسبت به بعضی از فیچرها دارن وقتی دارن محصول توسعه میدن اینا رو گذاشتیم خنثی کنار دست­مون شروع می­کردیم فیدبک رو از مشتری گرفتن. فیدبک­هایی که ما به ازاش فیچر توی بنچ­مارک وجود داشت می­شد اولویت ما برای توسعه محصول.

صفایی:

با توجه به ذهنیت خودمون از بازار انگار انتخاب کردیم و بر مبنای این که چقدر اصلاً داره اون کارکرد اصلی­هاش رو پیدا بکنیم بقیه­اش دیگه می­شد فیدبک…

بختی:

مشتری که این فیدبک حتمی باید یه انعکاسی پیدا می­کرد تو فیچرهایی که تو بنچ­مارک وجود داشت چون فیدبک­های مشتری­مون… مشتری اکسپرت سیستم نیست فقط نیاز خودش رو داره می­بینه ممکنه اون­قدر جامع نبینه که اگر این کار رو بکنه تو سیستم پنج­تا تبعات داره؛ بنابراین اینو مپ می­کردیم بخش عمده­شون هم به صورت واقعی حل می­شد یعنی می­دیدیم که هست تو بنچ­مارک شاید به یه شکل دیگه­ای داره اون اتفاق می­افته و ما اینو منتقل می­کردیم و اتفاقاً نتیجه مثبت­تری داشت چون بهتر میت می­کرد نیاز مشتری رو. این اتفاقی بود که ما توی ATS دنبالش کردیم نتیجه­اش نتیجه خیلی خوبی شد.

صفایی:

و اگر ما احتمالاً بیشتر دنبال مشتری راه می­افتادیم تا اون چیزی که می­خواد برسونه انگار می­شدیم یه شرکت نرم­افزار سازمانی مثلاً تا…

بختی:

دقیقاً

صفایی:

یه پروداکتی که بتونه…

بختی:

اگر هم این نمی­شدیم تصمیماتی می­گرفتیم که بعداً با بزرگ­تر شدن سیستم کانفیلیگ‌ها و پیچیدگی­ها خیلی زیاد می­شد چون اون بنچ­مارک ما مثلاً اولاً که ما تو این صنعت چند سال کار کرده بودیم یعنی یه شناخت اولیه داشتیم نکته دوم این که بنچ­مارکی که انتخاب کردیم به 20 هزارتا سازمان سرویس می­داد و اینا تنوع بالایی داشتن. نکته سومش اینه که چندین سال قبل از ما شروع کرده بود و مبتنی بر یه فیدبک خاص جلو رفتن ممکنه اون مسئله رو الان حل بکنه ولی ممکنه چندتا مسئله جدی بعداً ایجاد بکنه که شما فکرش هم نمی­کنی. احتمال پیچیده شدن و مثلاً در حقیقت کلاف شدن اتفاقات با توسعه سیستم کمتر و کمتر میشه.

صفایی:

شاید ما  اینو به عنوان مثلاً یه کلیشۀ به نظر شخص من حالا نظر تو رو نمی­دونم شاید اشتباه می­دونیم که آقا این مثلاً میشه کپی کردن و این­ها و خیلی نبوغ خاصی لازم نیست داشته باشیم می­ریم کپی می­کنیم ولی از جنس صحبت­هایی که ازت می­شنوم ما اتفاقاً همین کپی کردن اگر همین بنچ­مارک درست با یک ظرافت­ها و هنر خاصی باید انجام بشه وگرنه حتماً نتیجۀ شاید اون طور خوب و دقیقی نخواهد داشت. خب ما کاربوم رو داریم در سمت ATS و همچنین سمت job board با در واقع رشد حتی گفتی بیشتر از سال­های قبل تجربه می­کنیم تو این مسیری که این رشد پرسرعت­تر شده به نظرت 1، 2، 3 برا ما بگو چه چالش­های جدی­تری پش اومد تو مسیرتون و چه جوری حلش کردید حتی شاید یه دونه بخوای بگی. چه چالش اصلی پیش اومد و چه جوری حلش کردین؟ سمت HR سمت مارکتینگ، سمت فنی، سمت پروداکت، سمت جذب سرمایه. تو همه حوزه­ها حتماً درگیر چالش­هایی میشین.

بختی:

جنس بیزینس ما از سال 99 کاملاً متفاوت شد اصلاً خیلی جدی­تر شد از قبل و جدی­تر به این معنی نیست که قبلاً شوخی بود؛ به این معنی که همه چیز خیلی در حقیقت پرتبعات می­شد. استخدام اشتباه تبعات خیلی بیشتری از قبل داشت تمرکز روی محصول اشتباه خیلی تبعات بیشتر از قبل داشت ناراضی بودن مشتری و بقیه چیزا خیلی تبعاتش پررنگ­تر می­شد از قبل. بخوام 1، 2، 3، 4 بگم ما بعد از این که جذب سرمایه کردیم چندتا گام رفتیم مرحله اول تیم رو درست کردیم واقعاً یه تمرکز جدی 9 ماهه داشتیم رو این که تیم 7 نفره­ای که می­خواد بشه 20 نفر، 6 نفره­ای که می­خواد بشه 20 نفر چه شکلی یه زبون مشترک دارن؟ این مرحله اولش بود. بعد یک سال و نیم طول کشید که ما زیرساخت محصول­مون رو درست کردیم یعنی یه زیرساخت قبال توسعه و قابل نگه­داری. خیلی این دوتا مهم بود و ما ضربه­های زیادی از عدم این دوتا فاکتور خورده بودیم تو مرحله قبل. و بعد از این که این اتفاق افتاد دیگه مرحله تولید محصول کار خیلی سخت و پیچیده­ای نبود. تیم تیم درست و سینکی بود زیرساخت توسعه محصول­مون، زیرساخت اسکیلولی بود به اصطلاح و شروع کردیم فیچر روش develop کردن؛ برای همین مثلاً ATS اگر 9 ماه طول کشید فرایند دولوپش، رزومه­ساز ورژن جدیدش که خیلی هم بهتر شد تقریباً میشه گفت یک ماه و نیم اتفاق افتاد و توسعه فیچرهای بعدی باز تو مدت­زمان کوتاه­تر. بعد از این ساختار فروش و پشتیبانی­مون رو ما شروع کردیم ریوایز کردن و در حقیقت به یه انسجاد جدی رسوندن و آخرین حلقه­ای که الان داریم روش کار می­کنیم شاید مارکتینگ باشه. منطقی­اش شاید این باشه اول مارکتینگ رو باید درست کنی بعد بری فروش رو درست کنی ولی ما به واسطۀ تمایل­مون به این که کش، پول‌هامون پازیتیو باشه تمرکز رو اول گذاشتیم رو فروش یعنی محصول درست داشتیم یه شبکه از مشتری­ها داشتیم که بهمون اعتماد کرده بودند و می­شناختند ما رو بنابراین با توجه به شرایط خاص ما بهتر این بود که فروش­مون رو توسعه بدیم. فروش که توسعه پیدا کرد مشتری موفق ایجاد شد داستان موفقیت­ها ایجاد شد الان داریم روی انتشار این داستان­های موفقیت کار می­کنیم و عملاً وارد فاز مارکتینگ شدیم یعنی استپ به استپ کارهایی که باید تو بیزینس اتفاق بیفته با این ترتیب و توالی تو مرحلۀ رشد بزرگ­تر برای ما طی شده توی این 2 سال گذشته؛ 2 سال و 2 ماه.

صفایی:

یعنی ما می­تونیم این­طوری بگیم که ما برای اسکیل‌آپ کردنمون پلن کردیم یعنی این­طوری نبود که درگیرش بشیم و بعد بخوایم مدیریت بحران کنیم یا حتی سعی بکنیم…

بختی:

آره نمی­شد نمی­شد.

صفایی:

چون ما این­جور مهمون زیاد داشتیم تا به حال.

بختی:

ببین پلن این شکل … آخه مثلاً فرض کن که ما می­رفتیم محصول رو خیلی تمیز درست می­کردیم ولی تیم سینک نمی­بود این دغدغه که تو خیلی از شرکت­ها وجود داره مارکت فروش یه چیز میگه محصول یه چیز میگه قاعدتاً اذیت می­کرد به صورت مشخص با تیم که شروع کردیم خود به خود همه­مون فهمیدیم که الان تمرکز بعدی­مون باید محصول باشه و تا زمانی که محصول خودش رو برسونه همۀ تیم همراه بودن محصول که خودش رو رسوند زیرساخت فنی اوکی شد همۀ تیم در خدمت فروش بود یعنی محصول کاملاً گوش می­داد به این که مشتری چه نیازی داره و میومد میت می­کرد می­گفتش آره این تو بنچ­مارکم وجود داره اینو بذاری تو اولویت. یعنی درگیری و دغدغۀ از جنس عدم هماهنگی خیلی کمتر شد چرا؟ چون اون تیم خوب با هم سینک شده بود و بعد از این که مشتری موفق ایجاد شد و داستان موفقیت مشتری ایجاد شد همه­مون به این نتیجه رسیدیم خب این داستان موفقیت رو بذار بلندتر در موردش صحبت بکنیم و حالا در حقیقت از شروع 1401 تمرکز جدی شده مارکتینگ برامون.

صفایی:

ما یکی از مهمون­های قبلی­مون پیام قبادی نوبار اونجا هم صحبت از این شد که سولوفاندر مزایا و معایبش چیست؟ از دید شما هم بدونیم.

بختی:

سختی که زیاد داره یه­سری مزیت­ها هم داره

صفایی:

اصلاً چی شد که یه کس دیگه­ای شریک دیگه­ای نداریم حداقل فنی؟

بختی:

آهان. داستان این شکلی شد که خود تلنت­یاب در نتیجۀ یه تعامل شکل گرفت. من یه تعداد دوست داشتم تو دانشکده که تو یه شرکت کار می­کردن گفتن شرکت سرمایه­گذاره؛ سرمایه­گذار سنتی هم بود گفتند: «می­خوای ایده­ای داری باهاشون مطرح بکنی؟» چون می­دونستند من دوست دارم که یه کسب­و­کار راه بندازم. رفتم صحبت کردم و گفتند: «می­خواید ما مثلاً امکانات اولیه رو بدیم که شما این بیزینس رو راه بندازی؟» و ما این شکلی رفتیم تو دل داستان تلنت­یاب؛ یعنی پیچ­دک و نمی­دونم و جذب سرمایه و این­ها نبود یه گپ و گفت مثلاً یک ساعته بود و گفتند: «جالبه! این چیز خوبی می­تونه باشه» حوزه فعالیت­شون این نبود زمینه تخصصی­شون این نبود ولی گفتند: «مثلاً دفتر هست اینجا می­تونی مثلاً بیای اینجا شروع کنی کار کردن. با یه­سری منابع محدود می­تونی شروع کنی کار کردن.» و من گفتم باشه. بعد از این که گفتم باشه رفتم دنبال آدم­های دیگه که آقا هم­چین بیزینسی هست و اون آدم­هایی هم که می­شناختم آدم­های فنی­ای نبودند چون من مدیریت خونده بودم و پروژه مدیریت کار کرده بودم کار زیاد انجام داده بودیم ولی هیچ کاری ماهیت تک نداشت بیشتر حوزه تخصصی خودمون بود. و سال­های اول ما یه چرخش زیادی داشتیم برای این که به یه پایداری برسیم توی تعامل با تیم­های فنی. اصلاً مرحله اول تیم فنی تلنت­یاب outsource بود یعنی پروژه outsource انجام می­شد و ما این­ور کارهای بیزینسش رو می­کردیم. به مرور که جدی­تر شد شروع کردیم نیرو جذب کردن یه نفر دو نفر نهایتاً سه نفر. بعد از این که جذب سرمایه شد ما تیم فنی خودمون رو بزرگ­تر کردیم حالا بزرگ­تر که میگم خیلی بزرگ­تر نیست منظور به نسبت حجمیه که از کل تیم داره اختصاص داده میشه به بحث پروداکت و محصول و این شکلی اتفاقش افتاد.

صفایی:

مزیت و معایب؟

بختی:

خیلی مزیت جدی­ای نمی­تونم روش متصور بشم به جز این که تو سال اول سرعت تصمیم­گیری رو خیلی می­بره بالا. یعنی مثلاً سرعت تصمیم­گیری رو واقعاً بالا آدم­ها همراه­اند مخصوصاً اگه ارتباطات ارتباطات خوبی باشه و بزرگ­ترین عیبش اینه که یه ذره حس سنگینی می­کنه دیگه یعنی خستگی­اش رو دو برابر می­کنه بعضی چیزا.

صفایی:

این باز خودش سرعت رو کم می­کنه

بختی:

فرسوده میشید توی مثلاً طولانی مدت. یعنی اگر تو دو سال اول خیلی خوبه برای این که تو چرخش­ها یه سری داشته باشی چیزهای مختلف رو تست کنی به اصطلاح فرمون دست خودت باشه به مرور این تبدیل میشه به یه روند فرسایشی و واقعاً میشه گفت از دو سال گذشته حداقل تو کاربوم بخش عمده­ای از تصمیمات تو خود تیم گرفته میشه دیگه. درسته که بچه­ها عنوان co-founder ندارند ولی واقعاً مث owner دارن فعالیت می­کنن و تصمیم­ها تو یه لایه دیگه­ای داره گرفته میشه و بیشتر این­فرم میشم توی خیلی از مسائل و این شکلی حل شد. یعنی اگر تیم بعدی تیم درست و پای کار و همراهی باشه میشه این تصمیم­گیری­ها رو برد تو دل تیم. مثلاً من می­تونم بگم توی فروش کاملاً به عنوان به تیم مستقل داره تصمیمات خودش رو می­گیره و فعالیت­ها رو خودش پیش می­بره. محصول دوباره همین­طور؛ چون تو اون سیری هم که گفتم ما رو این­ها وقت گذاشتیم هسته اولیه­اش شکل گرفته کار داره درست پیش میره و الان دیگه اون خستگی شاید یه ذره کمتر شده باشه از این که تو دائم باید تصمیم بگیری.

صفایی:

ما توی ویدئوکست شما همون­طور که قبلاً همن بارها اشاره کردیم تلاش­مون بیشتر رو این بوده که از این مباحثی صحبت بکنیم که شاید کمتر صحبت شده فصل اول هم می­دونید تمرکز بیشتر روی اسکیل آپ بوده و اون مسیری که بعد از انگار ورود به بازار تا فرایند گذاری که از استارتاپ به اسکیل آپ داریم میریم بیشتر صحبت کردیم و این قسمت هم با کاربوم همراه بودیم و بخشی از چالش­ها و بخشی از یادگیری­هاشون رو با ما به اشتراک گذاشتند. کاربوم و میلاد بختی اگر نکته نهایی داره برای کسایی که شاید تصمیم گرفتن وارد حوزه استارتاپ بشن و محصولی رو هم وارد بازار کردن از اینجا به بعدش به نظرش یک نکته­ای بخواد به­ش بگه یه موعظه­ای یه درس­آموخته­ای

بختی:

حالا من می­خوام بگم که تو سال اولی که ما تو دورۀ مثلاً دست و پا زدن و پیدا کردن مسیر بودیم بیشترین چالشی که برا ما ایجاد شد نتیجۀ یه اتفاق بود عدم شفافیت. یعنی می­خوام بگم اصلی­ترین چیزی که برا من 3 سال اول فعالیت داشت اینه که شما بدونید هر جایی که شفاف نیستید دارید یه بدهی ایجاد می­کنید مثه یه کدی که می­دونید دارید هارد کد می­کنید و بعداً براتون داستان میشه. هرچقدر که تو اون مرحله می­دونم هم خیلی کار سختیه چون تصمیم­های سریع باید گرفته بشه شرایط شرایط پایداری نیست و کلی متغیر محیطی دیگه که الان هم کم نداریمش؛ ولی حداقل آگاه باشیم اگر یه جایی با اعضای تیم با هر کسی به صورت مشخص باز دارم در مورد خود تیم صحبت می­کنم چون اسکیل آپ نتیجۀ یه هم­افزایی بالا توی اون تیم اولیه که داره شکل می­گیره تو مرحله بعد خیلی کار رو راحت­تر می­کنه. هر جا که عدم شفافیت وجود داشته باشه این به عنوان یه بدهی با یه بهرۀ بالا داره کار می­کنه توی شرکت؛ و نهایتاً شما یه جا باید هزینه­اش رو بپردازید. بهتره تا حد ممکن شفاف باشید توی مراحلی که ابهام بالا است که همون مرحله گذار از MVP به اسکیل کردنه.

صفایی:

خیلی ممنون مچکر ممنون که همراه ما بودین. ما رو در قسمت­های بعد هم دنبال بکنید و به دوستان­تون هم صوت و تصویر شعاع رو معرفی بکنید. مچکرم.